من نورینم.
دختری که سالها با زخمهای روحی زندگی کرد، بدون اینکه کسی بفهمه.
قصهی من، قصهی یه دختر بیپناهه.
قصهی کسی که توی خونهاش امنیت نداشت، توی خوابگاهش غذا نداشت، و توی دلش صدا نداشت.
سالها با سکوت دختران زندگی کردم.
با دردهایی که کسی نمیدید.
با شبهایی که فقط اشک بود و پتو نبود.
با خاطرههایی که مثل قصهی تجاوز، توی ذهنم حک شدن.
ولی حالا، من دارم مینویسم.
برای اینکه دیگه سکوت نکنم.
برای اینکه صدای زنان آسیبدیده باشم.
برای اینکه از خانوادهی سمی نجات پیدا کنم، حتی اگه هنوز کنارم باشن.
اگه تو هم مثل منی، بدون که تنها نیستی.
بدون که صدای تو هم مهمه.
و اینجا، توی این وبلاگ، صدای ما شنیده میشه.
---
- چهارشنبه ۲۳ مهر ۰۴ ۱۴:۵۱ ۱ بازديد
- ۰ نظر